این عملا سفر مقامات کشوری بود که در آغاز تنشهای تازه و تحریمهای دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا علیه ایران، تعاملات خود با ایران را در عرصههای مختلف قطع کرده یا کاهش داده بود و حالا نیز در شرایطی این سفرها انجام میشد که از طرفی در ماه آینده تکلیف لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران و عملا موضع شورای امنیت در این زمینه مشخص میشود و از طرف دیگر، انتخابات پیشروی ایالاتمتحده ممکن است با تغییر رئیسجمهوری و در نتیجه احتمالا تغییر رویکرد دولت همراه شود. این سفرها البته هر دو در مسیر سفرهای این دو مقام به مسکو بودند و همزمان در بازهای که ایران با چین نیز روابط نزدیکی دارد. به این بهانه به سراغ پیرمحمد ملازهی، کارشناس سیاست بینالملل رفتیم تا بپرسیم هند به عنوان کشوری که با همه کشورهای متحد یا مقابل ایران در صحنه سیاست بینالملل، از آمریکا گرفته تا روسیه، به نحوی رابطه دارد، در این برهه زمانی با چه هدفی با ایران تماس گرفته است و همکاریهای این دو کشور، از تبادل نفت و مسائل نظامی گرفته تا مسئله چابهار، به کدام سمت ممکن است بروند. ملازهی در این گفتوگو میگوید هند بر مبنای دیکته آمریکا تصمیم نگرفته است و بر مبنای منافع و نیازهای خود پیش رفته است. او همچنین معتقد است که ایران نیز میتوانست در موعد قطع خرید نفت هند از ایران، مسئلهاش را از طریق تماس با شرکتهای کوچکتر و ایالات هند حل کند. به نظر این کارشناس سیاست منطقه، هند به ایران نیاز دارد و ایران نیز میتواند از تعامل با هند استفادههای مهمی ببرد.
در این دو سفری که اخیرا وزیر دفاع و وزیر خارجه هند به ایران داشتند، چه اتفاقی افتاد و چه چیزی بنا بود پیگیری شود و شد؟
این سفرها در شرایطی صورت گرفته که وزیر دفاع [هند] از مسکو برمیگشت و در نشست وزرای دفاع عضو شانگهای شرکت کرده بود و وزیر امور خارجه هند در راه مسکو بود که آمد به تهران تا به مسکو برود. بحثهای زیادی در ارتباط با مسائل مختلف وجود دارد، چه دوجانبه چه در سطح منطقه و چه در سطح بینالملل؛ بهگونهای که منافع هند و ایران بهنوعی با آنها گره خورده است. در آن بخشی که مناسبات ایران و هند مد نظر هست، در دو جهت هندیها با ایران دارند تلاش میکنند که کارها را پیش ببرند. یکی موضوع امنیت در افغانستان و تحولاتی که دارد پیش میآید، چون هر دو کشور در این تحولات افغانستان به نوعی تحت تأثیر قرار میگیرند؛ بهخصوص که اکنون صحبت این است که طالبان دارد به نوعی به قدرت بازمیگردد که این هم از نگاه ایران مسئله مهمی است. همچنین با آن روابطی که هند با افغانستان ایجاد کرده است و وجود این تصور که طالبان به هر حال با پاکستان روابط نزدیکی دارد، برای هند هم مسئله افغانستان بسیار مهم است؛ بنابراین بخشی از رایزنیها میتواند در ارتباط با تحولاتی باشد که در افغانستان و به لحاظ منطقهای در حال شکلگیری است. بحث دوم منطقهای که هم مورد توجه ایران است و هم هندوستان، تحولاتی است که در خاورمیانه پیش میآید؛ بهخصوص بعد از توافقی که اسرائیل و امارات متحده عربی داشتند. بحثهایی وجود دارد که بقیه کشورهای عرب هم به نوعی در همین مسیر حرکت میکنند. برداشت من این است که این مسئله از موضوعات مهمی است، برای هند از این زاویه که هند دو نوع وابستگی به عرب دارد؛ یکی حدود ۹ میلیون کارگر ساده و متخصص و مهندس تکنیسین در حوزه جنوبی خلیج فارس در کشورهای عربی مشغول به کار هستند که این رقم بسیار بالایی است و درآمدی از این راه برای این کارگران ایجاد میشود که بخشی از آن را به هند به صورت ارز میفرستند. مسئله دوم که مهمتر است مسئله دریافت انرژی است و نفت خام که هند ۸۰ درصد سوخت خود را از خارج وارد میکند که بیشترین این دریافت را از تنگه هرمز و کشورهای عرب و ایران تا حالا دریافت میکرده است. بنابراین از این زاویه هم نگاه کنیم، تحولات خاور مورد توجه هند است. اما این طرف ایران هم تحت تأثیر این تحولات قرار میگیرند، چون ایران با اسرائیل و آمریکا در تضاد قرار دارد و احساس میکند که نزدیکی اسرائیل به حوزه امنیتی ایران و دوبی میتواند تأثیرات منفی روی امنیت ملی ایران هم داشته باشد. بنابراین هم هند هم ایران نیاز دارند که با هم مذاکره و تبادل نظر کنند و ببینند چه راهحلهای معقولی میتوان در این رابطه پیدا کرد. نکته دیگر مسئله چابهار است و آن توافقاتی که سهجانبه بین هند و ایران و افغانستان ایجاد شده است که از این کانال هند میتواند به افغانستان و آسیای مرکزی دسترسی پیدا کند که مسئله مهمی است. پاکستان را از این مسیر دور خواهد زد؛ با توجه به رقابتهایی که دارند. از آن طرف کریدور شمال-جنوب هم مطرح است که توافقاتش بین ایران و هند و روسیه شکل گرفته که از این کانال ارتباطی بندرعباس و چابهار و از طریق ریلی و خط آهن و جادهای میتوانند به بندر انزلی بروند و از آنجا از طریق دریا و رودخانه ولگا بروند به سمت روسیه و کشورهای اروپای شرقی. به هر حال این هم مسیری است که 30 درصد در هزینهها نسبت به مسیرهای دیگر مثل تنگه بابالمندب و کانال سوئز صرفه اقتصادی دارد. بنابراین از هر زاویهای که نگاه کنیم، مناسبات ایران و هند در اولویت هندیها است. به همین دلیل است که این سفرها صورت گرفته است.
سؤالی که پیش آمده و تصویری که شکل گرفته بود این بود که همانطور که اشاره کردید وزیر خارجه هند از مسکو به ایران آمد و وزیر خارجه هم در مسیر روسیه بوده است. آیا در این اقدام هند در تماس با ایران در این مقطع، روسیه نقشی ایفا کرده است؟
میدانید که مناسبات هند و روسیه در دوران جنگ سرد بسیار نزدیک بود، با توجه به نگاهی کلی که هند نسبت به روابط بینالملل خودش داشت. منتها بعد از فروپاشی شوروی، هندیها نزدیک شدند به آمریکا و در زمان جورج بوش یک توافق کلی حاصل شد و مناسبات استراتژیک برقرار کردند. اما این تصور که هندیها کاملا از روسیه صرفنظر کردند و رفتند مناسباتشان را در سطح بینالملل با آمریکاییها برقرار کردند به این معنا نیست که روسیه را نادیده گرفتند. به نظرم سیاست هند سیاستی است که در آن به شکل متوازن میخواهد با همه منابع قدرت جهانی و منطقهای ارتباط خودش را حفظ کند. هرچند الان به آمریکا یک مقدار بیشتر نزدیک شده ولی آن را هم براساس منافع ملی خودش کرده است. اینگونه نیست که الان به آمریکا نزدیک شده است، به این معنا باشد که از روسیه فاصله بگیرد. در اوضاع و احوالی که الان وجود دارد، واقعیت این است که روسها یک نگرانی جدی دارند سر تحولات منطقهای؛ به این معنا که مناسبات ایران و آمریکا و اسرائیل دارد به نقطه حساسی نزدیک میشود. آنها این نگرانی را دارند که ممکن است حتی به یک نوع درگیری نظامی هم قضایا منجر شود، بین ایران و آمریکا و اسرائیل. به نظرم میرسد که هند در اینجا میتواند نقش مهمی را ایفا کند. هم با روسیه ارتباط نزدیکی دارد هم با آمریکا، هم با اسرائیل ارتباط دارد و هم با ایران. در واقع با همه این کشورها که به نوعی بحث برخورد نظامی در آینده ممکن است بینشان پیش بیاید. روسها دارند دراینباره کار میکنند. از یک زاویه دیگری هم سفر دفاع هند به ایران را بعد از اجلاس شانگهای در مسکو میتوان نگاه کرد و آن اینکه روسیه و هند سطح روابط نظامیشان بسیار بالاست. هنوز روسیه اولین کشور صادرکننده امکانات نظامی به هند است و توافقاتی قبلا صورت گرفته است که حتی تعمیر جنگندههای روسی مثل میگ ۲۹ و ۳۰ در هند صورت میگیرد. میدانید ایران هم مقداری سلاحهای روسی در اختیار دارد و اگر نیاز به تعمیر اینها هم باشد، هند نزدیکترین متحد ایران میتواند باشد در این قضیه و با هم میتوانند کار کنند. بخشی از سفر وزیر دفاع هند به ایران بیارتباط با این مسئله نبود که هندیها این آمادگی را دارند که تأسیسات نظامی مشترکی که با روسیه در هند ایجاد شده و حتی سطح بالای تکنولوژی هم هست، اگر نیازی باشد با ایرانیها هم این همکاری را انجام دهند و همکاری را سهجانبه کنند و این مدنظرشان است. منافع هر سه کشور هم در این زمینه تعریف میشود. بنابراین هم از زاویه سیاسی نگاه کنیم، هم از زاویه اقتصادی و تجاری و هم از نظر نظامی و مسائل امنیتی توجه کنیم، به نظر میآید که زمینههایی برای همکاری سهجانبه ایران، روسیه و هند وجود دارد.
اتفاقا این سفر الان در حالی انجام شده است که طبق قطعنامه سازمان ملل که فعلا به نظر میآید اجرائی خواهد شد و آمریکا نخواهد توانست جلوی آن را بگیرد، تحریم تسلیحاتی ایران ماه آینده برداشته میشود. این سفر در این وهله به نظر شما به بحث تحریم تسلیحاتی مربوط است و امکان تعاملات و تبادلات تسلیحاتی میان هند و ایران.
بله، به نظرم اینطور میآید.
نکته بعدی اینکه به هر حال هند چالشها و مسائلی هم با چین دارد و از این طرف ایران به هر حال رابطه نزدیکی با چین دارد و چین به هر حال در سطح بینالمللی متحد ایران هست. این چه چالشی ممکن است در نزدیکشدن هند به ایران ایجاد کند؟
یک واقعیت وجود دارد که باید به شکل دقیقتر به آن توجه کرد و آن سیاست هند است در ارتباط با کشورهای پیرامونیاش. هند مدتهاست استراتژیای برای خودش طراحی کرده است در سیاست منطقهایاش که در واقع با همه کشورهای منطقه که در پیرامون هند قرار دارند، مناسبات گستردهای را سازماندهی کند. چین و ایران دو کشور مهم هستند در چارچوب همین نگاه پیرامونی هندیها. این درست است که هند با چین رقابت دارد. در این تردیدی وجود ندارد. چین با پاکستان همکاری میکند. هند با پاکستان رقابت دارد در مسائل منطقه و اختلاف دارد، اختلاف ارضی و اختلافات سیاسی مهم در مسئله کشمیر و سایر مسائل. اما هند با چین در بخش تجاری و اقتصادی مناسبات بسیار نزدیکی دارد. اینطور نیست که صددرصد مقابل هم باشند. هرچند در منطقه لداخ اختلافات مرزی هم دارند. حدود ۹۰ هزار کیلومتر مربع زمین هست در آن منطقه که هندیها معتقدند مال هند است اما چینیها میگویند به لحاظ تاریخی به چین تعلق دارد. از آن موضوع صرفنظر کنیم، واقعیت این است که چین و هند خیلی در بحث منطقهای مشکل ندارند. منتها یک مسئله اتفاق افتاده است. دو نگاه به وجود آمده است درباره اقیانوس هند. یک نگاه آمریکا که تحت عنوان ایندیاپاسیفیک فرموله شده است و نگاهی که چین دارد و تحت عنوان آسیاپاسیفیک فرموله شده است. این دو نگاه در واقع دارند یارگیری میکنند در سطح منطقه و هر کدام به دنبال کشورهایی هستند که بتوانند با خودشان هماهنگ کنند. در این نگاه هند جایگاه مهمی را نزد آمریکاییها پیدا کرد. علت اینکه آمریکا به هند متوجه شد و موقعیت پاکستان در آمریکا کاهش پیدا کرد، واقعیتش همین نگاهی است که آمریکاییها دارند و نگاهی که چینیها دارند. چین نگاهش بر این مبناست که بندر گوادر را در نزدیکی چابهار ایران به عنوان مگاپورت در نظر گرفته است که دو کانال ارتباطی با دورزدن هند ایجاد میکند. یکی آن رشته مروارید است که از جنوب هند میآید از طریق میانمار و بنگلادش و سریلانکا، هند را دور میزند و میآید تا بندر گوادر و یکی «یک جاده یک کمربند» است که کاشغر را وصل میکند به گوادر از طریق بزرگراه و خط آهن. بهاضافه اینکه قرار است که بعد از اینکه این پروژه تکمیل شد، در واقع حدود 60 کشور آسیایی، آفریقایی و اروپایی در این پروژه قرار بگیرند. در همین رابطه، چین دارد در دنیا برای خودش ذهنیت مثبتی ایجاد میکند. چون چینیها لااقل تا حالا به شکل یک قدرت استعماری عمل نکردهاند. درست است که دارند قدرت میگیرند اما همچنان روی سابقه جهانسومی خود دارند تأکید میکنند و این مسئله که ما نمیخواهیم مثل آمریکا و اروپا دست به استعمار دنیا بزنیم؛ بلکه میخواهیم براساس احترام متقابل و منافع متقابل با هم کار سیاسی، اقتصادی و تجاری کنیم. این ذهنیت برای آمریکاییها مشکل ایجاد کرده است. رقابت بین چین و آمریکا بر اثر اصل قدرت است؛ یعنی اینکه در قرن بیستویک قدرت در دست آمریکا باقی میماند بهعنوان قدرت هژمون در دنیا یا این چین است که دارد از نردبان قدرت بالا میرود و آمریکا را در 30، 40 سال آینده عقب خواهد زد. همه نشانهها حکایت از این دارد که در 30، 40 سال آینده قدرت هژمون اول در دنیا چین خواهد بود و نگاه چین است که با توجه به اینکه سابقه استعماری ندارد، دنیا را و بهویژه جهان سوم را بیشتر به طرف خودش جذب میکند و در یارگیری موضع مسلط را دارد در پیش میگیرد. اگر پروژه یک جاده، یک کمربند عملیاتی شود، واقعیت این است که بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی و حتی اروپای شرقی در چارچوب منافع خودشان در کمپ چین قرار خواهند گرفت، نه آمریکا. از همین زاویه میتوانید رقابتهای آمریکا و چین را ببینید و رقابتهای هند و چین را هم ببینید و اینکه آمریکا و هند نزدیک شدند و پاکستان و چین با هم نزدیک شدند، این همان یارگیری است که گفتم در مسئله یک جاده یک کمربند است و آن نگاه آسیاپاسیفیک چین و ایندیاپاسیفیک آمریکا است.
مسئله دیگر این است که هند از کشورهایی بود که در ماجرای تحریمهای نفتی ایران توسط آمریکا سریع همراهی کرد و سریع از ایران فاصله گرفت و تصوری هست که شاید این حرکتی که هند دارد میکند، در نتیجه این تصور است که قرار است تغییری در آمریکا رخ دهد و هند میکوشد از راهی که رفته برگردد. آیا چنین مسیری در جریان است که هند وقتی اوضاع مشکل شد از ایران فاصله گرفت و حالا دارد برمیگردد؟ با توجه به حرفی که برخی دیپلماتهای ایرانی زدند که فراموش نمیکنیم که در شرایط فشار متحدان ما چطور رفتار کردند، آیا در این زمینه بناست هزینهای برای هند باشد؟ به طور کلی این رفت و برگشت هند چطور در روابط ایران تعریف میشود.
ما باید آن مسائل را از این زاویه نگاه کنیم که هند منافعمحور است. در این نگاه منافعمحوری هند میشود گفت جاهایی با آمریکاییها واگرایی دارد و جاهایی همگرایی دارد. اینطور نیست که تصور شود هند هرچه آمریکا دیکته کند همان کار را انجام خواهد داد. واقعیت این است که هند جاهایی واگرایی و جاهایی همگرایی دارد. واقعیت این است که براساس منافعمحوری خودش حرکت میکند و در مقاطعی منافعش را در این تشخیص داده که با آمریکاییها همکاری کند؛ مثلا در ارتباط با برنامه هستهای ایران و قطعنامههایی که صادر شد و در دو، سه تا قطعنامه که در سالهای گذشته در آژانس تصویب شد، هند هم علیه ایران به نفع آمریکا رأی داد؛ اما همان زمان اگر نگاه تحلیلی درستی داشته باشید میبینید که هند براساس منافع ملی خودش حرکت کرد نه اینکه دستور یا فشار آمریکا باشد. واقعیتش این است که این تصور باشد که یک کشور اسلامی مثل ایران برود به طرف سلاح هستهای و سلاح در اختیار داشته باشد، خب این با منافع ملی هند همخوانی ندارد. این واقعیتی است که باید در نظر بگیریم. جاهایی وجود دارد که هندیها واقعا با آمریکاییها هماهنگی کامل کردند و جاهایی هم واگرایی نشان دادهاند. به نظرم مسئله نفت را از دو زاویه باید ببینیم؛ یکی اینکه آمریکاییها بههرحال فشار خودشان را بر تمام کشورهای دنیا آوردند ازجمله هند؛ اما در واقع در هند دو شرکت اصلی هندی بودند که با آمریکاییها کار میکردند. اینها بودند که آمدند و رابطه را قطع کردند. این شرکتها هم خصوصیاند، دولتی نیستند. دولت هند نمیتواند به آنها دستور بدهد که این کار را بکنید یا نکنید. مشکلی که وجود داشت این بود که ما ایرانیها یک تصور یکپارچه از قضیه داشتیم؛ درحالیکه اگر همان زمان یک ارزیابی واقعبینانه میشد، میتوانستیم بفهمیم که چرا شرکتهای بزرگ هندی که با آمریکا کار میکنند براساس منافع خودشان کار کردند، سود بیشتری در همکاری با آمریکا دارند و سود کمتری با ایران؛ بنابراین قطع کردند و از جاهای دیگر میتوانستند نفت را وارد کنند. در همان زمان اگر شما یادتان باشد، دو پالایشگاه نفتی بزرگ هند که تأمینکنندههای اصلی سوختش بودند، با مشکل روبهرو شدند، در بحث بنزین، نفت خام و... ولی آن دو شرکت منافعشان با آمریکا گره خورده بود و با ایران کار نکردند. در همان زمان ایران میتوانست از فرصتهای شرکتهای کوچکتر استفاده کند. اتفاقا پیشنهاد هندیها هم همین بود ولی ما به نظرم موضوع را نگرفتیم. شرکتهای کوچک و بانکهای کوچکی بودند که با آمریکا کار نمیکنند یا ایالتهایی که طبق قانون خود هند جدا از دولت مرکزی میتوانند با کشورها ارتباط برقرار کنند. میدانیم که هندوستان یک کشور فدرال است. مثلا یک منطقه مثل تامیل نادو بالای 70 میلیون نفر جمعیت دارد؛ یعنی اندازه جمعیت ایران. درست است که تابع دولت مرکزی است ولی در تجارت با خیلی از کشورهای دنیا مستقل عمل میکند. ما نرفتیم این امکانات را شناسایی کنیم و ببینیم چه چیزهایی در هند هست که میشود از آنها در شرایط تحریم بهرهبرداری کنیم. آنها در «فرزاد بی» هم قرار بود در گاز و نفت ایران سرمایهگذاری کنند. آنها با فشار آمریکا کنار کشیدند و نمیشود این را انکار کرد؛ اما ما باید این تفاوت را بین سیاستهای دولت مرکزی هند با شرکتهای خصوصی که منافع خودشان را پیگیری میکنند قائل میشدیم و راهحل پیدا میکردیم. الان به نظرم هندیها نمیخواهند کاملا از سوخت ایران صرفنظر کنند. درست است که آمریکاییها هم فشار آوردند و هم امتیاز دادند سر مسئله خط لوله صلح که بین ایران و هند و پاکستان قرار بود عملیاتی شود. تا مرز ایران هم ایران کشیده و آن طرفش باقی مانده است و الان چینیها دارند تلاش میکنند با پاکستان به توافق برسند. هند از آن عقب نشست ولی خارج نشد. چرا خارج نشد، چون امید دارد که شرایط تغییر کند و دومرتبه بیاید با ایران و پاکستان صحبت کنند و راهی پیدا کنند و شراکت را ادامه بدهد. عین همین وضعیت در بقیه قضایا هم هست. الان هند بهشدت در بلندمدت نیاز به نفت و گاز ایران دارد.
درست است که عربستان سعودی و امارات و اینها به هند نفت میدهند اما ولی حقیقت این است که مسیر ایران هم امنتر است هم قیمتی که ایران به هند پیشنهاد میدهد باصرفهتر است. بنابراین هندیها به نظرم این محاسبه را دارند که در انتخابات آینده آمریکا ممکن است شرایط تغییر کند. هرچند دموکراتها هم بیایند خیلی تغییر نمیکند اما ممکن است گشایشی برای هند هم به وجود بیاید. آن لابی هندی بود داخل آمریکا که ترامپ را قانع کردند که چابهار را از تحریمها جدا کردند. لابی هند بعد از اسرائیل و ارمنستان بیشترین نفوذ را در کاخ سفید دارد. پیشبینی هم میکند که ممکن است در آینده گشایشی پیش بیاید و نمیخواهد نفت ایران را از دست بدهد؛ چون واقعا در بلندمدت نیاز دارد.
بحث دیگری مطرح شده که ممکن است جزئی هم باشد. عضویت غیردائم هند در شورای امنیت هم در راه است. ممکن است این در تماس هند و ایران مؤثر بوده باشد؟
بیتأثیر نیست ولی به نظر تعیینکننده نمیآید. چون اعضای غیردائم شورای امنیت چرخشی هستند و خیلی تعیینکننده نیستند. البته هند از زمان رائو به این طرف سه راهبرد مهم را پیگیری کرده است. یکی سیاست اقتصادیشان بود که موفق شدند و الان هند دارد تبدیل به قدرت اقتصادی مهم بعد از چین میشود. سیاست دیگر سیاست نظامی بود که هند را تبدیل به قدرت نظامی کرد که از ۱۹۹۸ آزمایش هستهای انجام میدهد. مسئله دیگر طراحی رفتن هند بهعنوان عضو دائم شوراست. صحبتی هست که تعداد اعضای دائمی شورا را گسترش دهند و هند یکی از داوطلبان اصلی است. گزینههای دیگر برزیل، آفریقای جنوبی و ژاپن هستند اما هند قویترین گزینه است، در این زمینه که هم با آمریکا و هم با روسیه مناسبات خوبی دارد و همین با با بقیه اعضا منهای چین که فقط چین ممکن است مخالفت کند.
درباره مسئله چابهار که اشاره کردید، تنشهایی هم ایجاد شد و خبرهایی آمد که ایران هند را از بحث چابهار خارج کرده است. آیا چنین اتفاقی افتاد و آیا ایران به سمت قطع همکاری با هند در بحث چابهار رفت و اگر چنین شد، آیا الان بناست هند برگردد؟
مسئله چابهار مسئله مهمی است برای هند. به نظرم میآید هند هیچ چارهای ندارد، برای اینکه بتواند به افغانستان و آسیای مرکزی دسترسی داشته باشد، جز چابهار. منتهی اتفاقی افتاده و آن این است که یک پیشنویسی از پیمان استراتژیک بین ایران و چین انتشار یافت که در واقع چین را در موقعیتی قرار میدهد که رقابت را از هند میبرد. به این معنا که چینیها در بندر گوادر سرمایهگذاری کلان کردند. نگاه چینیها از ابتدا این بود که چابهار و گوادر رقیب نیستند. چینیها پیشنهاد دادند که خط آهن از گوادر به چابهار کشیده شود که خودشان بکشند و حتی نگاهشان این است که با جادهکشی و استفاده از جاده مکران به بندرعباس و خرمشهر هم وصل کنند و در واقع کراچی را میخواهند وصل کنند به کل منطقه خلیج فارس. اگر قرارداد 25ساله امضا شود، این تصور هست که چینیها بیایند در چابهار. در آن صورت جایگاه هند تنگ خواهد بود و ممکن است چینیها ایران را راضی کنند و سرانجام هندیها را کنار بزنند. اما برداشت خود من این است که اساسا ایران نباید به شکل انحصاری با هند کار میکرد، بلکه اجازه میداد در چابهار چین و ژاپن و آلمان و حتی کشورهای عربی مثل عمان سابقه حضور دارد، آنجا و سرمایهگذاران عرب همه بیایند. اگر این کار را از ابتدا کرده بودیم، هند این قدر تعلل نمیکرد در توسعه چابهار. همانطورکه میدانید هندیها دو قرارداد با ما دارند، یکی قرارداد ۵۰۰ میلیون دلاری برای ایجاد تأسیسات بندرسازی در چابهار و یکی قرارداد حدود یکونیم میلیارددلاری که خط آهن زاهدان چابهار را بسازند و در بحث ریلسازی و قطارها با ایران همکاری کنند. این از دو زاویه برای ایران مهم است یکی اینکه این کارخانجات برای آقای تاتا هست که از فارسیان هند است و از مهاجران ایرانی است که به هند رفته و به ایران علاقه بسیار بالایی دارد و آنها بودند که کار کردند و ایران و هند را به هم نزدیک کردند برای این همکاریها. به نظرم آنچه انتشار یافت که ایران هند را کنار گذاشت، واقعیتش این است که در چابهار کنار نگذاشته است، در خط آهن چابهار زاهدان کنار گذاشته. این هم علتش این بود که هندیها تحت فشار آمریکا و بستهشدن کانالهای بانکی انتقال پول نمیتوانستند بیایند سرمایهگذاری کنند و در نتیجه تعلل میکردند و هرچه ایران فشار میآورد آنها امروز و فردا میکردند؛ بدون اینکه خودشان را کنار بکشند. اما اعلام شده. من نمیدانم تا چه حد صحت دارد که ایران آنها را کنار گذاشته ولی بههرحال الان پروژه را قرارگاه خاتمالانبیا دارد عملیاتی میکند. هرچند که کند است. هم به لحاظ زیرساختها مشکلات هست، هم تأمین هزینه. هرچند استاندار سیستانوبلوچستان اخیرا گفته بود که دولت در اعتبارات ملی این را بهطورجدی مد نظر قرار داده است ولی درهرحال کند است. در حقیقت من همین چند وقت پیش رفته بودم میدیدم که خیلی آنطور که گفته میشد که تا پایان سال باید کار تمام بشود، نیست و احتمالا طولانیتر خواهد بود.
روحاله نخعی / روزنامه شرق