دوبی؛ آیا دوبی آرمانشهر ایرانیهاست؟ بدون اندک اغماض و تعارفی پاسخ مثبت است. یک شهر توسعهیافته، با گردش مالی غیرقابل باور، توسعه اقتصادی و اجتماعی توامان، فرصتهای شغلی بیشمار و ارزش و اعتبار برای شهروندانش. با این تعاریف دوبی نه یک آرمانشهر برای مردم ایران که یک الگوی توسعه برای تمام شهرهای جهان است؛ توسعه بر پایه مزیتهای ذاتی، مولد و نوظهور اقتصاد جهان. منابع نفتی امارات، موتور توسعه دوبی را روشن کرده است، اما امروز دوبی بدون اتکا به نفت نهتنها اقتصاد خود را میگرداند که مخارج کشور امارات را نیز به راحتی تامین میکند.
اقتصاد دوبی بر ترانزیت، حملونقل، تجارت، بندر و بارانداز، فرودگاه و گردشگری تکیه دارد؛ منابعی بهروزشونده و پرتقاضا در بازار جهانی. اما پرسش مقال، اینجاست که چرا ایران، دوبی ندارد؟ آیا بنادر ما کیفیت لازم را ندارند؟ آیا تحریمها ما را مهجور ساخته؟ آیا آنچنان که باید در نقطه استراتژیکی از نقشه تجارت جهان جای نداریم؟ آیا زیرساختهای لازم برای تجارت و ترانزیت را نداریم؟
اگر از مولفه زیرساختها چشمپوشی کنیم، در همین شرایط کنونی و حتی با وجود ضعف در زیرساختها ایران جواهری دارد که نهتنها ظرفیت و توانمندیاش فراتر از دوبی بوده که در صورت رونق و شکوفایی به مثابه معبری استراتژیک چون کانال سوئز نقشه تجارت را بر هم میزند: چابهار همان جواهر ایران است که عیان نشده و در پستو مانده است. چابهار تنها بندر اقیانوسی ایران است؛ بندری امن به دور از تحرکات خلیجفارس. چابهار بندری است که کشتیهای تجاری بدون نیاز به گذر از هر معبری میتوانند به آن وارد شده و از آن خارج شوند.
چابهار با وجود اعمال شدیدترین تحریمها نیز خارج از محدوده تحریم قرار دارد، چراکه اقتصاد کشورهای پیرامونی چون هند، پاکستان و افغانستان، کشورهای آسیای میانه و حتی چین در آن درگیر است. چابهار میتواند مسیر تجارت شمال و جنوب و شرق و غرب جهان را نزدیک کند. اما نکته اینجاست که این ظرفیتها نوظهور نیست؛ جواهر چابهار قریب یک قرن است که میدرخشد و توجه اهالی اقتصاد را به خود جلب کرده است. هفتهنامه حبلالمتین کلکته در مقالهای با عنوان «راهآهن چابهار یا اعظم طرق تجارتی بینالمللی» به تاریخ خردادماه سال ۱۳۰۶ توجهها را به این جواهر در پستو جلب کرد؛ جواهری که در نقشه تجارت جهان میدرخشید اما ضعف زیرساختها توان حرکتیاش را سلب کرده بود.
در مقاله هفتهنامه حبلالمتین کلکته آمده است: «... پس از افتتاح راهآهن چابهار، کانال سوئز از اهمیت بینالمللیاش کاسته و در طریق تجارت درجه دوم خواهد شد... راهآهن چابهار جغرافیای تجارت دنیا را تغییر خواهد داد و کسانی که نظر دوربین و فهم حقایقسنج دارند، میبینند که اگر راهآهن چابهار متصل به سواحل دریای سیاه مدیترانه آمد، در مدت ۵۰ سال این بندر محقر کوچک خراب، اولین بندر دنیا خواهد شد.... راهآهن چابهار تمام معمورة عالم را به یکدیگر نزدیک خواهد ساخت و در نیمقرن، بندر چابهار به هامبورگ و لیورپول و مارسلیز و شانگهای و نیویورک و غیر فوقیت خواهد یافت. این بیانات را شاعرانه تصور نباید کرد. باید غور و تامل نمود که در صورت اتصال راهآهن چابهار به مدیترانه و دریای سیاه چه انقلابات تجارتی در عالم پیش تواند آمد....»
یک قرن پیش چابهار برای شکوفایی نیاز به راهآهن داشته، نیازی که با گذشت قریب ۱۰۰ سال بهتازگی در آستانه نزدیک شدن به چابهار است و امروز فرودگاه میخواهد، فرودگاهی کارگو به منظور بهره جستن از ظرفیتهای منطقه آزاد. این دو یک کارکرد را دارند، چه راهآهن، چه فرودگاه بینالمللی؛ هر دو چابهار را از پستو خارج کرده و به مرکز نقشه تجارت جهان الصاق میکنند.
فرزین زندی - دنیای اقتصاد